Afghanfun.com > poem > fa > 16.htm
دیدار

دو ستان در نظرم باغ و بهار است اینجا     لیک ا فسوس که بی روی نگار است اینجا

گل آرامش و شادی همه جا جلوه کــــــــند     بلبلان در طرب و نغمه نثار است اینجــــا

شهر یان با ادب و خنده به لب می بینـــــم     من کجا آ مده ام این چه دیار است اینجـــــا

هند و گبر و مسلمان و نصا راو یهـــــــود     پیش قانون همه یک گونه قطار است اینجا

من نه و صف و طن مردم بیگانه کـــــــنم     را ستی رو نق دین است شعار است اینجا

کس بکس کار ندارد همه در کار خود است     مفسد و فا سق و فا سد نه بکار است اینجا

مسجد و معبد و میخا نه و بتخا نه و دیـــر     خارج از کار حساب است هزار است اینجا

در جوا نی چو بیا یی ببری فیض؛ ولـــــی     فصل پیری همه گل ها بتو خار است اینجا

خو بر ویان و می و باده و مستی و طرب     از نظر گاه منی خسته کنا راست اینجـــــا

تا که چشمت بکند کار ببینی همه کــــــــار     کار کن جان برادر که بکار است اینــــجا

آ فتاب پرده از ابر برخ کرده مـــــــــــدام     یعنی خورشید وشان سخت مکاراست اینجا

دائم از گر یه ابر ریز ش باران ریــــــــزد     زان سبب سبزه تر از فصل بهار است اینجا

لیک با یاد بت خو شگل و سیمین بد نــــــم     روز من شام و شبم زنده به نار است اینجا

هر که مشغول به انبا شتن ثــــــروت و زر     (ظفر) ساده نگر در غم یار است اینــــــجا

04/10/20

ســــایـر صــــــــفـــحـــا ت

Copyright © Afghanfun.com All rights Reserved.