?
spacer
.....................به شمالی باستان خوش امدید
Welcome to www.shamali.net - Enjoy your visit 1
  1
The Ancient Shamali 1
1
امیر حبیب الله
خادم دین رسول الله
فصل پنجم

نتیجــــــــــــــه

شورش های دههء ١٩ که آهسته ، آهسته به قیام و بالاخره به انقلاب منجر گردیده و حکومت ملی گرا و تجدد خواه امان الله خان را سرنگون کرد، در پهلوی آن که اساسات مذهبی را وشئون مردم را مصئون نگهداشت خدمت بزرگ آن جلوگیری از سیاست توسعه طلبانه کرد. اتحاد شوروی مه بخاطر رسیدن به آبهای گرم تلاش می ورزید. این انقلاب ضربهء بزرگی به اهداف روسها وارد کرده افغانستان را برای شصت سال از خطر اشغال ارتش سرخ و ایدیولوژی گمراه کمونیزم نجات داد. ورنه روسها که در طول تاریخ از خدعه کار گرفته و با مکاره گی های بخصوص نسل خود شان که در قطی شیطان هم نمی گنجد، بنام حمایت از جوانان و نسل جدید و ترقی.... و غیره سر زمین های زیادی را اشغال کردند و بالاخره با حمایت از سازمان جوانان بخارا، پادشاه بخارا را مجبور به فرار نمودند و سر زمین بخارا را جزء قلمرو کشور شوروی ها ساختند، خواستند عین نقشهء بخارا را مرحله به مرحله در زمان سلطنت امان الله خان در کشور ما نیز تطبیق کنندو با نزدیکی پادشاه که سرشار از مفکورهء ضد انگلیسی بود، افکار سوسیالیستی و کمونستی خود را تحت عنوان مبارزه با استعمار انگلیس در ذهن اکثر افراد نزدیک به شاه ترزیق نموده و متعاقباً در زمان حکومت حبیب الله کلکانی تحت عنوان دفاع از سلطنت امان الله خان عساکر خود را به کشور ما داخل نمودند که اگر تاریخ تسلط شانرا بر بخارا مطالعه نمائیم هیچ فرقی با تجاوز شان به افغانستان ندارد. ولی طوریکه مطالعه نمودیم سیاست عامیانه و بی آلایشانه ولی جدی و افغانی حبیب الله کلکانی و تماس های وزارت خارجهء افغانستان با کشور های منطقه سبب شد تا روسها سر افگنده کشور ما را ترک کنند.

در پهلوی این دست آورد بزرگ آنچه بالاثر این انقلاب به کشور ما سخت مضر تمام شد سد شدن تحولات مفید اجتماعی و جلو گیری از رشد سریع ترقی و تعالی کشور بود که برای سالهای سال سایهء منحوس آن بر افغانستان چیره گشت. علاوه بر عدم رشد کشور در عرصه های مختلف آنچه بیشتر این ملت فقیر ولی با شهامت را رنج داد از هم پاشیدن اتحاد ملی با رویکار آمدن نادر شاه بود. چنانچه در لابلای اسناد تاریخی ملاحظه می کنیم نادر شاه به کمک و همکاری مستقیم انگلیس قدرت را بدست گرفت و بخاطر بدست آوردن این هدف مجبور بود بخشی از اهداف انگلیسها را در افغانستان نیز بر آورده سازد.

موًلف افغانستان در مسیر تاریخ در صفحهء ٣٧ جلد دوم می نویسد:
« با بقدرت رسیدن نادر شاه طرح سیاسی یک قرنهء دولت انگلیس در افغانستان غیر قابل اشغال نظامی با اشغال سیاسی عملی گردید. زیرا در سر تاسر مملکت هیچ فرد یا خاندانی میسر نبود که حکمرانی آنان مانند حکمرانی خاندان نادر صد در صد با خواسته ها و سیاست استعماری دولت انگلیس مطابقت نماید»

انگلیس ها در افغانستان سه هدف عمده داشتند و بخاطر بر آورده شدن آنها نادر شاه را بقدرت رسانیدند.
هدف نخست ایجاد تفرقه و خصومت بین مردم افغانستان و جلوگیری از یک افغانستان قوی در پهلوی هند برتانوی، هدف دوم سرکوب نمودن مردم آن بخش های کشور که در جنگ اول افغان و انگلیس (قرن ١٩) در راه دفاع از استقلال و تمامیت اراضی کشور در برابر بریتانیای کبیر کانون بزرگ و با افتخار مقاومت محسوب می شدند. و هدف سومین هم تشکیل یک دولت ضد مردمی که به انگلیس متکی باشد.

با در نظر داشت اهداف فوق ایجاد میکرد تا مردم شمالی بیشتر سرکوب شوند چه در سالهای مبارزه علیه تجاوز انگلیس در پهلوی سایر مناطق کشور مردم شمالی با قیادت شخصیت هایی چون میر مسجدی خان کوهستانی ، میر بچه خان کوهدامنی ، میر غلام قادر خان اوپیانی ، جلندر خان پروانی ، محمد عثمان خان تگابی ، و تعدادی دیگر مبارزات قهرمانانه ای را علیه اشغال کشور شان توسط انگلیس ها براه انداختند.
غبار در صفحه ٦٣١ افغانستان در مسیر تاریخ می نویسد:
« رهبران کوهدامن و کوهستان بشمال کابل برگشتند تا برای جنگ های آینده قوت جدید تشکیل نمایند زیرا سپاه کوهدامن، کوهستان، تگاب، نجراب، پنجشیر و غوربند در جنگ های کابل علیه تجاوز انگلیس تلفات بسیاری داده بودند.»

نادر خان بمنظور بر آورده شدن این اهداف با حربهء خطرناک انگلیس دست بکار شد طوریکه مردم شمالی تمام مظالم و تعدی دولت را از مردم جنوبی دانسته به خصوص که محمد گل خان مهمند وزیر داخلهء رژیم که بالای مردم شمالی از هیچگونه ظلم و تجاوز و قساوت مضایقه ننمود خود را نمایندهء شاه و دولت نه بلکه نمایندهء قوم پشتون معرفی میکرد و حشری های توری و وزیری آنطرف سرحد را بنام مردم جاجی و منگل وانمود می ساخت تا شعله های دشمنی شمال و جنوب و فارسی و پشتو بیشتر مشتعل گردد. با اعدام حبیب الله کلکانی و رفقایش چنین فکر می شد که دیگر مشکل خاتمه یافته و مردم در سایهء حکومت جدید با صلح و آرامی زندگی خواهند کرد ولی سیاست نادر خان بر خلاف این تفکر، بر آورده شدن اهداف خطرناک تر استعمار بود.

« شاه در عقرب سال ١٣٠٨ تحت عنوان تنظیم حکومت های شمال کابل و ولایات پروان و کاپیسا سوقیات نظامی را تحت قیادت نایب سالار عبدالوکیل خان نورستانی براه انداخت. این سوقیات تنظیم مناطق شمالی نه بلکه به منظور سوختاندن چشم مردم آن خطه بوده و قوای دولتی از هیچ نوع ظلم بر مردم مضایقه ننمودند و مردم که از ظلم دولت به جان امدند در برابر ان قیام نموده در اسد ١٣٠٩ جنگ سختی بین قوای دولتی و قیام کنندگان در گرفت که منجر به کشته شدن نایب سالار عبدالوکیل خان و شکست قوای دولتی گردید. مردم که صرف قیام را به برده گی و ظلم ترجیح داده بودند و کدام مقصد دیگر نداشتند با شکست عساکر دولتی آنها را تعقیب ننموده به منازل شان باز گشتند.

نادر خان سوقیات جدیدی را تحت قیادت جنرال محمد غوث خان براه انداخت، این شخص که پسرش حاکم کلان شمالی بود و حبیب الله او را به قتل رسانیده بود خون ریزی مردم شمالی برای انتقام از آرزو هایش بود به مجرد عبور از ساحه دشت چمتله و ورود به دند شمالی ، به آتش زدن خانه ها ، از بین بردن مزارع و کشتن مردم پرداخت تا آنکه به سرایخواجه رسید و باغ خواجه بابو (وزیر داخله حبیب الله) را مرکز خود قرار داد. به گفتهء موسفیدان منطقه موصوف فقط طی یک هفته در سرایخواجه سه هزار جوان شمالی را از بین برد چنانچه آنها را عساکر دولتی از بالای برج به پائین باغ پرتاب می کردند و محمد غوث خان که در بام منزل دوم تعمیر باغ موقعیت داشت با تفنگ دست داشته اش هر یک را هدف قرار میداد و آن بیچاره ها قبل از رسیدن به زمین جان می سپردند. و پس از آنکه با وحشت و بربریت قوای دولتی مقاومت در هم شکست و مردم تسلیم شدند و رمقی از مبارزه در برابر ظلم در وجود آنها باقی نماند نوبت به تفرقه و از بین بردن روحیهء وحدت ملی رسید.


به تعقیب جنرال محمد غوث خان شاه بتاریخ ٤ اسد ١٣٠٩ وزیر داخله محمد گل خان مهمند را بحیث رئیس تنظیمه تعین کرد و او که شخص بزدل و ترسو بود از ترس قیام مردم عوض سرایخواجه قلعهء مراد بیگ را که حیثیت دروازهء ورودی به دند شمالی را داشت مرکز خود قرار داد تا زمینهء فرار برایش مساعد تر باشد.
موًلف افغانستان در مسیر تاریخ در ارتباط با جنگ استقلال در صفحهء (٧٥٩) در مورد گل محمد خان می نویسد:
« صالح محمد خان بدون آنکه رسماً اعلان جنگ صادر شود در ٣ می ١٩١٩ امر تعرض در جبهه خیبر را صادر کرد در حالیکه مردم مشرقی هنوز به آمادگی نظامی به غرض تقویهء سپاه دولت نپرداخته بودند.... با آنهم در حالیکه جنگ در این طرف لندی کوتل به منفعت قوای افغانی دوام داشت صالح محمد خان که فقط از انگشتی زخم برداشته بود با یاور نظامی خود محمد گل خان مهمند میدان جنگ را ترک گفته امر عقب نشینی سپاه را صادر کرد در حالیکه بیشتر از جهار صد سپاهی افغانی کشته در میدان جنگ افتاده بود.»

عملکرد های وحشیانه و تفرقه افگنانه محمد گل خان در شمالی که یکی از سیاست ها و اهداف انگلیس بود با آن فرارش در حساس ترین مراحل جنگ استقلال چنین می رساند که شاید موصوف نیز یکی از اجنت های انگلیس بوده باشد. به هر حال محمد گل خان به استناد جریدهء اصلاح برج اسد ١٣٠٩ با بیست هزار لشکر حشری علاوه بر قوای منظم دولتی داخل شمالی گردیده دست به عملیاتی زد که قلم از تحریر آن جنایات عاجز است. او بصورت عموم منازل مردم را تاراج کرد و متعاقباً انها را حریق ساخت، مزارع و باغها را منهدم گردانید. مردم را شکنجه، لت کوب و اهانت به حکم خود هزاران نفر را اعدام نمود. محمد گل خان که قصداً و به خاطر تطبیق اهداف از بین بردن وحدت ملی و ایجاد تفرقه و دشمنی بین مردم ولایات افغانستان خود را نمایندهء دولت نه بلکه نمایندهء قوم پشتون معرفی میکرد علاوه بر قتل و شکنجهء مردان به زنان هم رحم نیاورده و به خاطر اقرار کردن به داشتن اسلحه و پول در برابر چشمان شوهران و پسران اسیر آنها سوزن را در پستانهای زنان داخل نموده و روزی نبود که ضجهء ده ها زن مظلوم روستائی به فضا بلند نشود، اما محمد گل خان و افرادش از آن ناله ها لذت می بردند و می خندیدند.

علاوتاً عملی را که در سالهای تجاوز ارتش سرخ رژیم کمونستی و سازمان استخباراتی منحوس آن بالای مردم انجام دادند و بر ناموس متهمین برای اقرار دروغین تجاوز نمودند، عین عمل را محمد گل خان مهمند بالای مردم شمالی تطبیق نمود و به گفتهء موسفیدان منطقه به خاطر توهین، تحقیر و اهانت مردم زنهای شانرا در مجالس عام حاضر و در حالیکه چادر شانرا با زور از سر شان می برداشتند به آنها فحش و ناسزا گفته می خندیدند.

مولف افغانستان در مسیر تاریخ در مورد این جنایات می نویسد:
« محمد گل خان مهمند با اتکا به قوای ٢٥ هزار نفری حشری و یک فرقهء منظم عسکری و توپخانهء دولتی در پروان و کاپیسا دست به عملیاتی زد که در یک کشور فتح شدهء خارجی هم مجاز نیست. محمد گل خان درین ولایات قیافه یک مارشال فاتحی را بخود گرفت، در کمال تکبر و بیگانگی با مردم پیش آمد و روش دشمنانه و وحشیانه نمود. او قوای حشری و نظامی را در تاراج خانه ها ، انهدام دیوار باغ ها ، اطراق قلعه ها بگماشت و خود از شکنجه و لت و کوب و اهانت مردم ( اعم از قیام کننده و مطیع دولت) فروگذار نکرد. او از قیام کننده جان میخواست و از مطیع مال. انکار کننده را چوب میزد و دشنام میداد، حتی تهدید به احضار زنش در مجلس عام مینمود، در خانه هایی که تلاشی میشد و اسلحه و پول بدست نمی آمد زنان خانواده تهدید به فرو بردن سوزن در پستان می شدند. با این روش تا زمستان ١٣٠٩ شمسی طبق اطلاع شماره ٥٨ مورخ دلو روزنامهء دولتی اصلاح محمد گل خان از مردم کاپیسا و پروان ٢٣٧٨ تفنگ و ١٧٠ تفنچه و ٣٩٣٨٤ دانه طلا و ١٤٩٢٠٦ سکهء نقره بیرون کشید و به کابل تقدیم کرد.

البته آنچه را که قوای حشری و نظامی برای خود گرفته بودند داخل این حساب نیست. محمد گل خان شهر چاریکار را که مرکز اداری و تجاری ولایت بود حریق و خراب ساخت. او همچنین سرایخواجه مرکز کوهدامن را تماماً متحرق و ویران نمود و در حالیکه او قبلاً از مردم ششصد نفر گروگان گرفته و به کابل فرستاده بود در هر قسمتی از این ولایت چند چند خانوار پکتیائی را جبراً اسکان و بهترین اراضی مردم را به ایشان اعطا نمود، تا آشتی را بین این دو ولایت ممتنع سازد. این روش محمد گل خان مخصوص حالت صلح بود طبق شماره های جریدهء دولتی اصلاح مورخ سال ١٣٠٩ شمسی محمد گل خان نه تنها خانه های قیام کنندگان و مغلوب شدگان فراری را آتش می زد بلکه دهات معمور را نیز محترق می ساخت چنانچه چهار قریه کلکان را اتش زد و سایر قلعه ها را به گلوله بست.

جراید هند برتانوی با رضایت خاطر از آتش زده شدن قریه ها تذکر میدادند.

جریدهء اصلاح نوشت که یکنفر از اشرار بنام عمرا خان در مقاتلهء کوه خواجه سیاران چاریکار کشته شده ملک سلطان محمد (دُر نامه یی) مردهء مقتول را در خاک دفن کرده سلطان محمد به این گناه که مرده یکنفر یاغی حکومت را دفن کرده بود تعقیب و خانهء او آتش زده شد و مردهء عمرا خان را نیز از قبر کشیدند و بحضور رئیس تنظیمه آوردند. بریده سر های کشته شدگان و فرستادن آنها بدربار کابل (مثل عهد خلفای بنی امیه) از همین وقت مروج و معمول گردید.»

غبار در مورد ادامه میدهد:
« در هر حال آیا محمد گل خان مهمند درین نقشی که بازی کرد ولایتی را برانداخت مستشعر بود که مورد استعمال دیگری قرار گرفته است؟ و یا اینکه اصلاً خودش شریک طراحان نقشه بشمار میرفت؟
محمد گل خان به شجاعت حتی تهور تظاهر می نمود، اما ترحم و اغماض مردان شجاع را نداشت، در حالیکه مردان شجاع چنانچه در برابر اقویا متچاوز دفاع و مقاومت مینماید در مقابل ضعفا بخشنده و کریم است و از ظلم و قساوت در مورد زیر دستان اجتناب می کند. آری این اشخاص ترسو و بزدل اند که از ترس بسیار مثل مار با هر که مقابل شوند می گزند و عفو و اغماض نمی شناسند.

محمد گل خان وضیفه خودش را در کوهدامن و کوهستان انجام داد و به کابل برگشت. در حالیکه صد ها نفر یغمل و محبوس کوهدامن و کوهستان در کابل نفس میشمردند و ده ها نفر یکی پی دیگر در کابل به امر شاه اعدام می شدند. البته در مورد این اعدام شدگان جراید دولتی با احتیاط و امساک سخن میزدند، مثلاً جریده اصلاح در شمارهء حوت ١٣٠٨ گفت که ٥١ نفر از مردم شمالی در یکروز به کابل اعدام شدند. در سرطان (١٣٠٩) مختصراً خبر داد که هفده نفر مردم شمالی در چمن کابل اعدام شدند، در شمارهء اسد نوشت که یکتعداد از مردم شمالی اعدام گردید و باز نوشت که سه نفر رشوت خوار، دو نفر شراب خوار چند نفر خائن ملی و یک عده اشرار شمالی که اهالی اصرار به اعدام شان داشتند تعزیر (اعدام) شدند و به همین صورت در شماره های بعدی جراید دولتی بعضاً تعداد اعدام شدگان درج می شد.»

آری! نادر شاه توانست تمام اهداف استعمار را در کشور پیاده نماید. او جلو رشد سریع کشور را گرفت، مردم دلیر و با شهامت شمالی کابل را که در جنگ های آزادی خواهی و دفاع از استقلال کشور در برابر استعمار انگلیس کانون بزرگ و با افتخار مقاومت و آزادی محسوب می شد طوری سرکوب کرد که دیگر نام و نشانی از مبارزه و قیام و پایداری در برابر ظلم و تجاوز سالها در وجود شان باقی نماند و حکومت بعدی هر چه دلش خواست بالای آنها تطبیق نمود.  شاه با عملکرد های وحشیانهء افراد غیر مسئول مثل محمد گل خان مهمند و حشری های خارج مرز کشور مثل توری ها و وزیری ها چنان تخم نفاق و شقاق و خصومت را بین مردم افغانستان کشت نمود که مردم شمالی طی سالیان متمادی با مردم جنوبی کینه ورزیدند و یکی به خون دیگری تشنه بودند. تا آنکه بالاخره این دشمنی ها از برکت جهاد ملت مسلمان و قهرمان افغانستان علیه تجاوز اتحاد شوروی وقت و نظام کمونستی کابل از بین رفت و روحیهء وحدت ملی در برابر تجاوز بیگانه غبار های بی اتفاقی و خصومت را شسته و طلسم فرقه سازی های استعمار را شکست و صفوف ملت بدون امتیاز نژاد و زبان و مذهب و منطقه و شمال و جنوب تحکیم گردید.

این مردم جنوبی بودند که طی همین سالها جهاد فرزندان مجاهد شمالی را که با  اسلحه و مهمات از پاکستان بر می گشتند در محوطهء فامیل شان برای آنها محل بود و باش و غذا تهیه میکردند و با کمال عزت و مصونیت و حفظ سلاح شان آنها را از مناطق خود و پوسته های حکومت مزدور کابل عبور می دادند. و بالاخره نظام جدید با زدن تیشه به رشیهء خود آخرین هدف انگلیس را که عبارت از تشکیل یک دولت جبون و ضعیف بود نیز بر آورده ساخت. نادر خان با سیاست های قهر آمیز و متشدد با ملت از در جنگ پیش آمد و بدینصورت دشمنی بخش های عمدهء از توده های ملت را کمائی نمود و مجبور به سازش بیشتر با انگلیس گردید.»

درین شکی نیست که دولت های استعماری به خاطر رسیدن به اهداف شوم شان می کوشند تا در کشور های مورد نظر شان دولت های قوی و ملی از حمایت مردمی برخوردار باشد بوجود نیاید، چه یک دولت مردمی هیچگاه با داشتن حمایت ملی به نفع دول خارجی عمل نمی کند، بناءً انگلیس ها که نادر خان را با مردم در آویخت و او را ضعیف و بیشتر متکی بخود کرد، ازین ضعیف و ترس او استغاده نموده اهداف خویش را بالای وی بخاطر آسوده و دلخواه تطبیق کرد و بد بختانه این جبن و ترس و خواب بردگی برای سالها در حکومات بازمانده هایش ادامه یافت و سبب شد تا روس های جنایتکار در تار و بود جامعهء ما ریشه دواند کشور ما را به ویرانی کشاند و حتی زمانیکه شبه قارهء هند تقسیم گردید دولت خود را به خواب انداخت چنانچه بقایای همان نظام گذشته بود نتوانست خاک های از دست رفتهء افغانستان را از انگلیسها مطالبه کند و با از پاکستان ضعیف و نو تشکیل حد اقل طالب یک راه بحری به بحر هند شود.

چه خوب گفته اند:



خفته ای را میتوان با تک تکی بیدار کــــرد
وای از آن بیدار کاو خود را بخواب انداخته

پایان

ابراز امتنان
از فاضل دانشمند عبدالحق «واله» که در قسمت تصحیح این کتاب ما را یاری نمودند بدین وسیله ابراز امتنان مینمایم

شاه آغا صدیق «مجددی»

 

 





Copyright Shamali.net All Rights Reserved.
Register Forgot Pass?