?
spacer
.....................به شمالی باستان خوش امدید
Welcome to www.shamali.net - Enjoy your visist 1
  1
The Ancient Shamali 1
1
امیر حبیب الله
خادم دین رسول الله
فصل چهارم

خادم دین و ابر قدرت ها

شعار های « بخارا باید آزاد شود» ، و دروازه صندل باید از هندوستان برگردانده شود. بلایی بود که توسط دو قدرت همسایه ( روس و انگلیس ) دامن گیر حکومت خادم دین گردید.
این سیاست امیر که یک نوع هشدار غیر رسمی به دو قدرت جهانی وقت بود ، سبب شد تا هر دو در صدد مقابله با رژیم جدید برآیند. هنگامیکه حبیب الله در کابل قدرت را به دست گرفت، انگلیس ها در قبال رویداد های افغانستان اظهار بی طرفی نموده توقف داشتند تا شاه بی سواد را زود تر تحت تاثیر خود آورده در جهت پیشبرد اهداف استعماری مورد استفاده قرار دهند، ولی انگلیس ها بزودی ادراک نمودند که یک سیاست مدار قدرت طلب را می توانند زود تر بفریبند تا یک مسلمان وطندوست را پس از تلاش فراوان متیقن شدند که این روستائی که از خدعه و نیرنگ چیزی نمیداند زیر یوغ آنها نمی رود بناءً توطئه علیه حکومت او براه انداخته تصمیم گرفتند تا با تضعیف آن یکی از مهره های طرف اعتماد خود را در کابل بقدرت رسانیده سیاست منطقه را به نفع خود بچرخانند.


نخستین بخش این توطئه اخراج اعضای سفارت انگلیس از کابل بود تا به این صورت جهان حکومت حبیب الله را برسمیت نشناسد و زمینهء تطبیق سیاست انگلیس و سقوط رژیم مهیا گردد و این کار را به بهانهء عدم امنیت خارجی ها در کابل کردند. در حالیکه در اوایل سلطنت خادم دین امنیت عام و تام در کابل حکمفرما بوده هیچ سفارت مورد حمله قرار نگرفت و هیچ نوع دست درازی به جان و مال خارجی بعمل نیامد تا جائیکه شارژدافیر جرمنی فون پلیساند (Von Plesen) به مراجع دولتی خود در این باره اطمینان داد چنانچه شرح آن گذشت.


ولی با این همه همـفریز (Humpries) سفیر انگلیس در کابل به عطاءالحق صاحبزاده وزیر امور خارجه اطلاع داد که حکومت انگلیس قصد دارد تا اعضای سفارت خود را از کابل خارج نماید، وزیر مذکور کوشید تا سفیر انگلیس را قانع سازد که حکومت جدید روز به روز بر اوضاع مسلط می گردد و حتی به عنوان مثال بیعت نامه های ولایات مختلف کشور را برایش نشان داد ولی چون اخراج اعضای سفارت یک پلان فیصله شده مقامات استعماری بود ، بناً وزیر خارجه نتوانست نظر سفیر را تغیر بدهد. 

همچنان پادشاه انگلیس هنگام افتتاح پارلمان آنکشور وضع افغانستان را نا مطلوب خوانده گفت « تا وقتی که یک حکومت دلخواه در افغانستان بوجود نیاید، سفیر انگلستان به کابل باز نخواهد گشت.
(١)
_____________________________
(١) جریدهء تایمز لندن مورخ ١١ می ١٩٢٩.

مراد از سخنان شاه انگلیس از حکومت دلخواه این بود که حکومت حبیب الله منظور لارد های انگلیس نبود پس از قیام حبیب الله و به قدرت رسیدن وی خود به خود همکاری انگلیس را با وی نفی میکند که متاًسفانه اکثر نویسندگان درباری و کاسه لیس، حبیب الله را نا سنجیده زیر رگبار نا سزاگوئی گرفته اند.

این حقیقت تاریخ را باید پذیرفت که هر امیر یا پادشاه در هر عصر و نسل مخالفین سیاسی خود را کوبیده، کم زده و زبون نشان داده تا آنها را نزد مردم و جهانیان خوار و بی نسب نشان بدهد. به طور مثال ملا مشک عالم که در اندر غزنی و در دومین نبرد افغان و انگلیس بحیث یک عالم بزرگ دینی فتوای جهاد  را صادر نمود و پیروانش قوای متجاوز انگلیس را تار و مار کردند ولی همینکه سردار عبدالرحمن خان قدرت سیاسی را به دست گرفت این شخصیت تاریخ ساز و بزرگ را به « موش عالم » مسمی ساخت.


همچنان ملا عبدالله یکتن از مجاهدان پکتیا که در برابر نظامنامهء غیر مذهبی امان الله خان پس از مکاتبه و تقاضای تعدیل در آن به قیام پرداخت از طرف شاه به ملای لنگ و نوکر انگلیس معرفی گردید. بالاخره مولوی نجم الدین یکتن از علمای جدید  قطغن که نام امان الله را به خاطر عملکرد های غیر اسلامی اش از خطبه های نماز جمعه بر انداخت بدستور شاه دستان او قطع و خودش در قفس انداخته شد و دولت او را به نام «مولوی چنته» مشهور ساخت.  نادر خان نیز برای آنکه خود را ناجی کشور قلمداد نماید و نظام ماقبل خود را یک اداره دزد و رهزن و جانی معرفی کرده باشد برای تحقیر و نا چیز جلوه دادن حبیب الله او را « بچهء سقا » خواند و از خزانهء بیت المال به کیسهء تاریخ نگاران دربار سکه ریخت تا او را به  نام بچهء سقا و نوکر انگلیس معرفی نمایند.

چرا این خاندان های شاهی با زندگی طفیلی شان بر مردمان فقیر و مظلوم افغانستان که عرق جبین شان مردانه وار زندگی میکردند ، بنا بر مشکلات مادی یا نبودن تسهیلات بهداشتی یا ظلم خود انها معیوب می شدند ، می تاختند و لنگ بودن و چنته بودن و سقو بودن را ننگ انسانیت می دانستند و نا جوانمردانه بر آنها اتهام نوکر انگلیس را می زدند. شاید آنها فکر میکردند تاریخ همیش بکام شان می چرخد. در حالیکه خود نوکران انگلیس بودند، دانشمندی می نویسد: « نمیدانم سقاء بودن چه عیبی دارد زیرا سقاء از برکت عرق جبین و آبله دستان خود زندگی میکند و از طفیلی بودن بهتر است. آیا سقا بودن به مراتب پسندیده تر از آن نیست که تیمور شاه زنباره یا امیر دوست محمد خان ، شاه شجاع نوکر انگلیس بودند؟ به قناعت سقا و سقاوی ها باید آفرین گفت که با نان جوین و سفره خالی ساختند ولی هر گز غذای رنگین در کاسهء زرین انگریز نخوردند. خوشا بر حال کابل زمین که چنین آب آور بلند همت در دامان خود خوابیده دارد.»

نوشته این دانشمند مرا به یاد سخنان ابراهیم (مجددی) از روحانیون پروان مسکونهء لغمانی چاریکار انداخت که در دوران جهاد در پشاور می زیست و در حضور ده ها نفر این حکایت را بیان داشت ومطمئن هستم که این شخص روحانی و محاسن سفید هر گز دروغ نمی گوید: او گفت روزی همرا با محمد صادق خان (مجددی) برادر شمس المشایخ برای دیدن حبیب الله به ارگ رفتیم، وقت طعام چاشت بود، سفره هموار شد و شوربا آوردند. محمد صادق خان (مجددی) رو به طرف حبیب الله کرده گفت: « امیر صاحب این ارگ شوروائی نبود و همیش در دسترخوان پادشاه پلو و چلو میبود شما چرا آنرا به شوربا تبدیل نموده اید؟»

حبیب الله به جوابش گفت: حضرت صاحب ما به افغانستان چه خدمت نموده ایم که پلو بخوریم، مردم ما هنوز نان خشک نمی یابند و به توت و تلخان گزاره می کنند، شوربا هم برای ما زیاد است. باید شکر بگوئیم، هر وقت مردم سیر شد و بخارا را آزاد کردیم باز انشاءالله پلو هم می خوریم. این است مفکورهء نماینده توده های فقیر که از حال زار و اشک گرسنه و پاهای برهنهء مردمش آگاه است. به هر حال سفیر انگلیس به این هم اکتفا  نکرده در محافل دیپلوماتیک سایر سفارتخانه ها را نیز تشویق تا از اقدام انگلستان پیروی کنند و به سفرا وانمود می کرد که جنگ های داخلی افغانستان ادامه می یابد که خواهی نخواهی به حیات خارجی ها خطراتی را پیش خواهد نمود.

علاوتاً وزارت خارجه انگلیس در لندن نیز آرام ننشسته با کشور هائیکه در افغانستان سفارت داشتند تماس گرفته وضع افغانستان را خطرناک توصیف می نمود تا سفارت های خود را در کابل مسدود سازند، گرچه این فعالیت انگلیس از طرف بعضی از کشور ها نیرنگ تلقی گردید چنانچه نوشته شارژدافیر جرمنی را به مقامات آلمان قبلاً متذکر شدیم از این سبب پلان انگلیس تماماً جامعهء عمل نپوشید ولی ضرر این فعالیت ها بود که هیچ کشوری حکومت خادم دین را برسمیت نشناخته همه روش انتظار آمیخته باتر صد را اختیار نمودند.

علاوه بر فعالیت های سیاسی و دیپلوماتیک به سطح کشور ها، انگلیس ها با سفیر سابق افغانی در پاریس جنرال نادر خان نیز در تماس شده وی را متیقن ساختند تا برای باز گشت به افغانستان و اعاده سلطنت به شخص وی با او همکاری مینمایند. البته این گذارش را که انگلیس ها با نادر خان پیمان بسته اند تا وی را در افغانستان به مقام سلطنت برسانند جریدهء حبیب الاسلام در شماره های ٢٥ و ٢٦ سال اول صفحهء دوم نیز نشر نمود.





Copyright Shamali.net All Rights Reserved.
Register Forgot Pass?