?
spacer
.....................به شمالی باستان خوش امدید
Welcome to www.shamali.net - Enjoy your visist 1
  1
The Ancient Shamali 1
1
امیر حبیب الله
خادم دین رسول الله
فصل دوم

طرح قیام عمومی:

حبیب الله که از ملاقات های مهمش با روحانیون، خوانین و اشخاص متنفذ قومی فارغ گردید به عبدالله جان و بزرگ جان اطلاع داد تا بتاریخ ١۳ قوس در یک مذاکره و مشاوره مهم در منزل عبدالله جان حضور بهم برسانند. مجلس دایر شد و حبیب الله بزرگ جان را مخاطب قرار داده گفت: حضرت صاحب زمستان نزدیک است و شاید چندی بعد هوا بیشتر سرد گردد، مردم منتظر قیام هستند، اگر عجله نشود ممکن است سرمای شدید زمستان مانع عملیات موفقانه ما گردد، پس بهتر است عملاً دست بکار شویم. 

در مجلس فیصله بعمل آمد تا روز پنجشنبه ١٧ قوس قوت های حبیب الله بالای حکومت سرایخواجه حمله نماید پس از یک زد و خورد که سبب قتل عساکر دولتی و مبارزین ملی نشود خود را تسلیم نماید. سید حسین و حمیدالله  در همان شب حکومت کلان چاریکار را متصرف شده و مردم را برای حمله به کابل جانب سرایخواجه سوق و خود شان ارگ جبل السراج را هدف قرار بدهند. به معین السلطنه نیز اطلاع داده شود تا برای مذاکرهء نهایی شام روز سه شنبه به منزل عبدالله جان تشریف بیاورد. محل و شفر حمله بالای حکومتی سرایخواجه و آغاز قیام عمومی تعین گردد، گروپ آذوقه رسانی و رهنمائی مبارزین که از جانب پروان میایند معین گردد. در کوهستان به تعدادی دستور داده شد تا به تهیه باروت بپردازند. 

طبق فیصله شب ١۳ قوس به معین السلطنه اطلاع داده شد ولی تا ساعت ١۲ شب انتظار همه بیهوده بوده و صبح آنروز چهار شنبه نیز به همین منوال گذشت و از معین السلطنه و رفقایش هیچ نوع اطلاعی نرسید. چون حبیب الله و سایرین متیقن شدند که معین السلطنه به عهد خود وفا نکرده است. بناً فیصله بعمل آمد تا طبق برنامه قبلی فردا شب قیام ملی و عملیات جنگی آغاز گردد.  

حضور بهم نرسانیدن معین السلطنه در جلسه سه شنبه ١٥ قوس سبب شد که بعد از فتح کابل پادشاهی او از طرف حبیب الله و بزرگان قوم پذیرفته نشود ورنه اگر طبق وعدهء قبلی در مجلس اشتراک میکرد، فیصله شده بود تا بعد از فتح و پیروزی معین السلطنه را به پادشاهی بردارند زیرا قیام صرف به خاطر از بین بردن امان الله خان و ریفورم هایش براه انداخته شده بود. 

حمله بر حکومتی سریخواجه:

مطابق پلان مطروحهء جلسه ١۳ قوس، حبیب الله آمادهء حمله بر حکومتی سرایخواجه گردید، بزرگ جان موظف بود تا مردم قراء بابه قچقار، ده سقی، ده کوئی، و نواحی آنرا به حرکت در آورد. ملاهای جنگ وظیفه تنظیم مردم شکردره، زمه و قریهء دانشمند را به عهده داشتند. عبدالله جان موظف بود تا قراء کلکان، ده میر، گذر و قره باغ را تنظیم کند. خواجه میر علم و خواجه بابو مردم کارندهء لچکان و سرایخواجه را آماده بسازند. ملک محسن و ملک عبدالحکیم موظف شد تا به تعمیر حکومتی رفته جریانات را گذارش دهند و در صورت دادن تسلیمی عساکر حکومتی همکاری نمایند. 

لمحهء تصمیم:

اشخاصیکه از شفر حملهء روز پنجشنبه اطلاع داشتند دقیقه شماری میکردند و انتظار برای شان سخت و خسته کن بود عوام که از صبح آنروز بدون اینکه بدانند چه ساعتی قیام عمومی و حرکت اعلام میگردد پس از صرف ناشتا انتظار میکشیدند صبح به ظهر و عصر کشید ولی از اعلام قیام اطلاعی نبود هوا آهسته، آهسته تاریک شد و موًذن ها از فراز منبر های مساجد بانگ آذان شام را دادند. مردم برای ادای نماز شام در مساجد حاضر بودند. همین که موذن مسجد جامع سرایخواجه به (لا اله الا الله) آذان شمام رسید نخستین فیر تفنگ حبیب الله کلکانی سکوت را درهم شکست و حمله آغاز گردید مردم نماز شام را ادا و رهبران مذهبی اعلام قیام عمومی را برای مردم صادر نمودند. پس از دو ساعت تبادل آتش، حاکم با عساکر مفاهمه نموده آنها را در جریان قیام عمومی قرار داد و مقاومت را بی نتیجه خواند، عساکر هم طبق دستور حاکم به قیام کنندگان تسلیم شدند، ساعت دوی شب خبر فتح ولسوالی سرایخواجه به همه رهبران اطلاع داده شد فردا جمعه پس از ادای نماز صبح مردم سراسر منطقه با دهل و سرنا در حالیکه غرق خوشی بودند تکبیر گویان مانند سیل جانب حکومتی سرایخواجه روان شدند. 

قبل از رسیدن مردم تیلفون با کابل قطع و پل های طول راه در قلعه مرادبیگ تخریب گردید. ساعت هشت صبح با هلهله و شادمانی در اطراف تعمیر حکومتی جمع شده بودند و ساعت۳٠: ٨ صبح لوای الله اکبر بر فراز تعمیر حکومتی سرایخواجه به اهتزاز درآمد و در همین اثنا اطلاع رسید که قوای مبارزین حکومت کلان چاریکار را نیز متصرف شده بطرف ارگ جبل السراج در حرکت هستند. یکنفر اسپ سوار از حرکت هزاران نفر کوهستانی، تگابی، نجرابی، و پروانی جانب سرایخواجه برای پیوستن با قیام کنندگان اطلاع داد. اعضای جلسهء ١۳ قوس تحت عنوان مجلس مشورتی توقف را خطرناک دانسته بدون انتظار رسیدن مردم پروان و کوهستان تصمیم حرکت جانب کابل را اعلام نمودند.  

حمله بر پایتخت و عقب نشینی:

ساعت ٩ صبح روز جمعه ١٨ قوس مردم در حالیکه حبیب الله و بزرگ جان بالای دو اسپ در پیشاپیش قرار داشتند با یکصد و هفده میل سلاح، بیل، تبر، داس، برچه و سیخ تندور جانی کابل حرکت نمودند و ساعت ١٢ ظهر به حسین کوت رسیدند. یک ساعت را برای رفع خستگی در قلعهء حسین کوت سپری نمودند و آمادهء حرکت بودند که تعدادی از سواران از حرکت قوای ملی چاریکار مردم کوهدامن و حبیب الله را اطمینان بخشیدند. قوای ملی ساعت یک بعد از ظهر از حسین کوت حرکت کرده حدود ساعت دوی بعد از ظهر در دشت کوچکین در ١٠ کیلو متری شهر کابل رسیدند. ملا شمس الله (ملای جنگ) آذان جمعه را داد و مردم اماده ادای نماز گردیدند. هنوز نماز ادا نشده بود که تعدادی از علمای کوهستان به رهبری حضرت شمس الحق و تعدادی از علمای پروان به رهبری مولوی قلعهء بلند و شماری از علمای پغمان به رهبری عبدالحمید جان پسر حضرت شمس الحق نیز رسیدند.  

درین وقت حضرت شمس الحق از بزرگ جان پرسید آیا کسی را به صفت امیر تعین نموده اید زیرا علما میدانند که اگر ما امیر و سرکرده ای نداشته باشیم طبق شریعت مجاهد نه بلکه یاغی بشمار میرویم بزرگ جان که عضو مجلس مشورتی بود موضوع را به آراء علما محول نمود ولی قبل از آنکه علما تصمیم تصمیم خود را بگیرند مردم از جریان آگاه شدند و چون از شهامت حبیب الله و همکاری او با ستمدیدگان شنیده بودند و قیام را هم ابتکار او میدانستند صدا زدند امیر و پادشاه ما حبیب الله است. این صدا علما را مقابل یک عمل انجام شده قرار داد و آنها مجبور شدند طبق رای عامه عمل نموده صدای مردم را لبیک گویند. آنگاه به روایتی حضرت شمس الحق و به روایتی مولوی قلعهء بلند مطابق رسم مردم مسلمان شمالی کمر حبیب الله را با دستمالی بسته و قیادت را به او تبریک گفت. 

خطبه نماز جمعه به نام حبیب الله و نماز جمعه به امامت مولوی صاحب جمال آغه و به روایتی مولوی صاحب انچو ادا گردید.مردم از هیجان اشک میریختند و افکار خشمگین شان مجال قضاوت را از آنها سلب نموده بود تا متوجه شوند که حبیب الله این برهنه پای، انگور فروش بیسواد توانائی برانداختن را دارد نه مسئولیت ساختن را بناً قبل از آنکه علمای شان تصمیم بگیرند نزد خود فیصله نمودند که مستحق رهبری و سرداری کسی است که در برابر توپ و طیاره سپر آنها بوده و در سنگر یار و یاور و مددگار شان بوده. آنها شایسته این امر خطیر کسی را میدانستند که دین شانرا برای شان حفظ و خود شانرا از چنگ ستمگاران رشوه خوار ظالم نجات بخشیده بود. 

با ختم دعای نماز جمه به پیشنهاد حضرت شمس الحق لقب خادم دین رسول الله به حبیب الله داده شد زیرا در راه تقویه اسلام و شریعت کمر همت بسته بود. مردم همه که در پهلوی نام امیر خادم دین را میشنیدند همه با سرور و شادی لبیک گفته و غریب بچهء انگور فروش که تا دیروز در زیر آسمان پهناور سرپناهی نمی یافت و از کوهی به کوهی پنهان می شد امروز به صفت نمایندهء توده های محروم ملت پادشاه و خادم دین رسول الله گردید. 

با ختم این جر و بحث ها و تعین امارات و القاب، قوای ملی به رهبری خادم دین ساعت ٢٠/ ٣  بعد از ظهر کوچکین را به قصد کابل ترک گفته و سپس عبور از کوتل خیرخانه در دامنهء جنوبی آن اطراق نمود تا شب سپری شود. فردا شب ١٩ قوس ساعت ٤ صبح دستور حرکت صادر شد و قوای مبارزین تا نزدیکی های قشلهء باغ بالا رسید.  بزرگ جان بدون خوف و هراس و با تصمیم قاطع داخل قشله شد تا عسکر را به تسلیمی صلح آمیز تشویق نماید. به مجرد ورود این عالم روحانی داخل قشله غریو ناگهانی تکبیر قیام کنندگان که قشله را در محاصره گرفته بودند، فضا را به لرزه در آورد و متعاقباً طبق دستور حبیب الله صدای فایر مبارزین سکوت صبگاهی را شکست و افراد اردو سراسیمه از بارک های آن خارج شدند.  

موًلف عیاری از خراسان مینویسد:

«مردی روحانی که سراپایش با پارچهء سفید کفن مانند وستور و ریش بلند و عمامه سفید به جمال و جلالش افزوده بود با صدائی که گوئی از ماورای ابر ها می آید آیتی چند از قران مجید تلاوت کرد.

صدای دلکش قران بدل ها نور و نرمش فرود آورد. آنگاه گفت:

«ما نیامده ایم که اردوگاه مسلمانان را غارت نمائیم، امشب سرتاسر این کوه ها و دره ها به فرمان پروردگار سنگر جوانان اسلام شده و شما را در حصار غلبهء خدا گرفته ایم. این الله اکبر ها آواز حق است آیا به صدای حق گوش مینهید یا منتظر آن سرافسر مست و غافل تان که از ترس گوش هایش را در لحاف پیچیده بشما حکم صادر کند؟ به کدام؟ «اما بدانید که شیپور ستمگاران خاموش میشود و آوازهء خدا جاودانه در جهان طنین انداز است.» 

«هنوز سخن وی پایان نیافته بود که صدای تکبیر از هر دو جانب فضا را به لرزه افگند و با آمیز این کلمهء مقدس همنوائی خود را اعلام داشتند.» بدینصورت قشله تسلیم مبارزین راه حق گردید و به شکرانگی این فتح بزرگ قوای ملی و عساکر دولتی نماز صبح را یکجا ادا نمودند.

پس از ادای نماز حبیب الله گفت: برادران عسکر، من همان سرباز ساده که بودم همانم تا کنون در خدمت دین و برداشتن ستم ها و حق تلفی ها آواره کوه و کمر بودم، اکنون در دست شما هستم، هر کاری که مصلحت میدانید در بارهء من انجام دهید همه باز هم با با صدای تکبیر همدستی خود را با خادم دین رسول الله اعلام کردند و با روحیهء قوی تر و اسلحهء بیشتر جانب شهر در حرکت شدند و تا قلعهء نه برجه که در شرق پروان مینه کنونی قرار دارد، پیش رفتند و داخل شهرآرا شدند، تا این وقت حکومت از جریانات خبر نداشت، به مجرد اطلاع، حبیب الله خان معین وزارت حربیه شخصاً قیادت عساکر محدود و پولیس کابل را به عهده گرفته و در حالیکه تولی گارد شاهی را جانب کلوله پشته سوق میداد خودش مقابله با قیام کنندگان جانب شهرآرا حرکت نمود. 

هنوز قوای مذکور با مبارزین رو در رو نشده بود که شاگردان تعلیمگاه سواری که مکتب شان در شهر آرا بود با قوای مبارزین داخل نبرد شد و با وصف تعداد اندک مقاومت نموده مانع پیشرفت مبارزین به طرف ارگ شد. این مقاومت جانبازانهء شاگردان سبب شد تا قوت های گارد شاهی به کلوله پشته برسند و قوای مبارزین را زیر رگبار مسلسل قرار دهند. متعاقباً قوای داخل ارگ تحت قیادت محمد ولی خان بدخشانی وکیل پادشاه نیز داخل جنگ شد و نبرد شدیدی بین طرفین در گرفت که تمام روز شنبه، شب یکشنبه را در بر گرفت، خادم دین برج سه طبقه ای شهر آرا را قرارگاه تعین کرد و استحکامات برج سبب مقاومت بیشتر قوای مبارزین گردید.

در بحبوحهء این نبرد شدید قوت های ملی از چاریکار و تگاب نیز با سلاح و مهمات شان رسیدند که باعث تقویت بیشتر مبارزین و شدت جنگ گردید. 

امان الله در داخل ارگ جلسهء عاجل کابینه را دایر کرد و اعضای کابینه را در جریان وقایع گذاشت، شاه و کابینه که از یکطرف شکست های پیهم و تسلیمی عساکر را می دیدند و از جانبی در مقابل توفان خشم مردم قرار گرفته بودند چاره ای جز حملات هوائی نداشتند. بناً شاه دستور آتش توپخانه های بزرگ و بمباردمان شهرآرا توسط طیاره صادر کرد و مبارزین در زیر آتش  خاموش نشدنی توپ و بمباردمان طیاره مردانه می جنگیدند که ناگهان حبیب الله در اثر شر پنل توپ که در شانه چپش اصابت کرد زخم برداشت و شایعه زخمی شدن او بر قوت های ملی تاًثیر ناگواری ببار آورد ولی خادم دین در میان قوای ملی گردش نموده آنها را از جزوی بودن زخم اطمینان داده گفت: در حالیکه قوای دولتی ساعت به ساعت تقویه میشود و ممکن است بمباردمان مکرر طیارات سبب تلفات بیشتر افراد ما و انهدام و ویرانی منازل مسکونی مردم شود بناً به خاطر جلوگیری از این تلفات بهتر است عجالتاً عقب نشینی نمائیم وی دستور عقب نشینی به قلعهء حسین کوت را صادر نمود و چند نفر از اطبای محلی به طبابت زخم حبیب الله پرداختند. (١)

______________________
(١) بقول جنرال متقاعد سید اکبر خان که در آن وقت کرنیل بود و توسط افراد حبیب الله در شهرآرا اسیر شده بود، شرپیل را او از شانه حبیب الله کشیده و زخمش را بسته بود و اینکه غبار مینویسد که شرپیل مذکور در شفاخانهء سفارت انگلیس کشیده شد حقیقت ندارد.

 





Copyright Shamali.net All Rights Reserved.
Register Forgot Pass?