?
spacer
.....................به شمالی باستان خوش امدید
Welcome to www.shamali.net - Enjoy your visist 1
  1
The Ancient Shamali 1
1
امیر حبیب الله
خادم دین رسول الله
فصل دوم

تعین رئیس تنظیمهء شمالی و تحولات جدید:

اوضاع شمال کابل مثل سایر ولایات کشور روز بروز خراب تر شده میرفت و امنیت مختل و راه های عمومی توسط دزدان و باجگیران غیر مصون شده بود و مردم در حالیکه از دزدان به ستوه آمده بودند از حکومت هم چندان امیدی نداشتند، در پهلوی آن شلاق عسکر هم هر روزه بنام تحصیل باقیات بر بدن مردم حواله بود و این وضع روز بروز بر شدت انزجار مردم در مقابل دولت می افزود. 

در حالیکه قیام های مشرقی و سایر مناطق به اوج خود رسیده بود، در شمال کابل نیز بدامنی به درجه غلیان رسیده بود و دولت برای بررسی اوضاع هیاتی را تحت ریاست علی احمد خان والی کابل به کوهدامن و کوهستان فرستاد. والی حکومتِ سرایخواجه (میر بچه کوت) را مرکز قرار داده از مردم تقاضا نمود تا برای استماع به سخنان او در تعمیر حکومت جمع شوند وی به اهالی چنین گفت:

برادران به شما بهتر معلوم است که حکومت شب و روز برای خدمت بشما آرام ندارد، آسودگی شما، آرامی دولت است، قرار اطلاعات واصله دزدانی چند پیدا شده اند که امنیت را مختل و به زندگی آرام و فقیرانهء شما مردم با شهامت لطمه وارد نموده اند، جوانان شما را به ناحق می کُشند، اموال و حاصلات تانرا چپاول میکنند و راه ها را بروی تان می بندند، بناً دولت برای حل این معضله به همکاری شما نیاز دارد و تا ملت همکاری نکند دولت ولو هر قدر قوی باشد کاری نمیتواند از پیش ببرد.  

از شما تمنا دارم تا دزدان تان را معرفی و در گرفتاری آنها همکاری نمائید. مردم که از دزدان و رهزنان به ستوه آمده بودند با دولت همکاری نموده یک قوهء قومی را تشکیل کرده همراه با قوای دولتی دزدان را دستگیر و به دولت می سپردند. این همکاری جدی مردم با دولت طرف تقدیر والی علی احمد خان قرار گرفت و مردم هم از والی خواستند تا دزدان دستگیر شده دو باره آزاد نشود زیرا در گذشته هر گاه دزدی دستگیر می شد حاکم رشوه گرفته دزد را رها میکرد. والی علی احمد خان این تعهد را با مردم کرد و دزدان دستگیر شده را به کابل فرستاد و در آنجا محبوس نمود که مشهور ترین آنها عبارت بود از امیر محمد ده کوئی، سید علی ده سقی، سید محمد ده کوئی، سنگی بابه قچقاری و برادرش جلال بابه قچقاری. 

متعاقباً والی علی احمد خان طبق خواهش مردم طی یک محکمهء نظامی و اخذ فرمان شاه همه دزدان دستگیر شده را از کابل خواسته و در باغ خواجه بابو و خواجه میر علم در محضر عام اعدام نمود. با حل معضلهء دزدان کوهدامن والی عازم جبل السراج گردید و دزدان چاریکار و جبل السراج و پنجشیر را نیز با کمک اهالی دستگیر نموده و به سزای اعمال شان رسانید. والی علی احمد خان که از مشکل دزدان فارغ شده بود در صدد امر مهم تری بر آمد و ان گرفتاری حبیب الله و رفقایش بود که گاهگاهی خزانهء دولت را به یغما میبردند. 

دولت دستگیری حبیب الله کلکانی را نسبت به دزدان مهم تر می دانست و به خاطر هراس ازینکه اگر در گرفتاری اش عاجز بماند شاید همه دزدان با او همدست شده مشکل بزرگتری را چون چون قیام شینواری به وجود آورند بتاً با درایتی که داشت از پائین شروع کرد و اول دزدان دیگر را نابود نمود. مشکل عمدهء والی علی احمد خان در گرفتاری حبیب الله کلکانی عدم همکاری مردم با دولت بود زیرا حبیب الله  هر چه داشت با دولت داشت و در بین مردم منطقه دست به ظلم و خیانتی نزده بود و حتی از پول هائی که بدست میاورد به فقیران منطقه هم تقسیم میکرد که این سبب محبوبیت او در میان اهالی شده و مردم در گرفتاری اش با دولت همدست نگردید (١)

__________________________________________
(١) لویک آدمک مولف روابط خارجی افغانستان در نیمهء اول قرن بیست در این مورد مینویسد: حبیب الله کلکانی تمام پول هائی را که در زمان حرج و مرج از تاجران، سود خواران و خزانهء دولت بدست می آورد قسمت هنگفت آنرا به ناداران کمک مینمود تا آنکه در بین آنها به حیث قهرمان شناخته شد. او مانند رابن هود که از اغنیا پول میستاند و با فقرا تقسیم میکرد. 

دولت با وصف تلاش زیاد نتوانست حبیب الله را دستگیر نماید، نیرنگ جدیدی به کار بست و از شدت عمل بالای مردم کار گرفت، تعدادی را به شلاق و تازیانه بست عده ای را محبوس نمود و بزرگان و موسفیدان را مورد هتک هرمت قرار داد. مردمی که تا دیروز به خاطر همکاری شان با دولت در دستگیری دزدان مورد تقدیر قرار داده بود امروز به اذیت و آزار شان کمر بست.

اهالی به هیچ صورت راضی نبودند حبیب الله و رفقایش را به دولت تسلیم نمایند و از طرفی خود شان سخت تحت شکنجه قرار داشتند از حبیب الله خواستند تا برای مدتی منطقه را ترک کوید. 

حبیب الله که از یکطرف قصد مبارزه با دولت را داشت و از طرفی مشکلات مردم و خواهش آنها را نمیتوانست نادیده بگیرد، مجبوراً با رفقای خود عازم جنوب کشور گردید و چون هنگام جنگ استقلال جنرال نادر خان دستور حمله بالای تل را صادر نمود تعدادی را برای ترصد عقب جبهه در پاراچنار گذاشت و حبیب الله هم جزء همین قوا بود که جریان آنرا قبلاً در فصل اول همین کتاب متذکر شدیم. موجودیت یکماهه قوا در پاراچنار از یکطرف و رویهء نیک حبیب الله از طرف دیگر سبب شد تا موصوف دوستانی در آنجا پیدا نماید و با در نظر داشت منازل دوستانش که پناهگاه حزبی برایش بود، به پاراچنار که در سرحد افغانستان مستقل و هند برتانوی بود رفت و مدتی را در آنجا توقف کرد ولی دولت از محل اختفای حبیب الله آگاه شده در مورد گرفتاری اش با انگلیس ها در تماس گردید و این تماس توسط یکتن از شخصیتهای مهم دولت که متاًسفانه اسم اش را پیدا کرده نتوانستم  (١) به سمع حبیب الله رسانیده شد و وی قبل از دستگیری اش به وطن عودت نمود و بار دیگر کوه دیگچه را قرارگاه خود قرار داد.
_____________________________
(١) استاد خلیلی در اثر خود «اعیاری از خراسان» در صفحهء ١٢۳ بشکل رمز در همین مورد مینویسد:
شگفت این اشت که نه تنها بعضی وزرا بلکه رجال بسیار نزدیک به شاه در پنهان با لالا ساختند و از مجاری امور به وی اطلاع فرستادند.  

 

حبیب الله دوباره به حملات خود بالای خزانهء دولت (١) آغاز نمود و قافله های خزانه از جبل السراج تا هزاره بغل (شمال خیرخانه فعلی) مورد حمله حبیب الله و رفقایش قرار گرفته همه به غنیمت برده میشد چون کرایه کش ها مردم نادار و بیچاره بودند، اسپ های شان از طرف حبیب الله با رسید خزانه و حتی پول کرایهء شان برای شان مسترد میگردید و کراکش ها با رسید های حبیب الله به دولت مراجعه کرده جریان را به اطلاع میرسانیدند.  (٢) و دولت مجبوراً برای شان مجرا میداد.

___________________________
(١) در آن وقت که سرک اسفالت و موتر وجود نداشت خزانهء دولت از صفحات شمال کشور (قطغن و مزار) توسط اسپها از طریق کوتل شبر و خاواک در طول راه غوربند و جبل السراج و از مسیر سرایخواجه و هزاره بغل داخل کابل میشد.

_____________________________________
(٢) این داستان را لالا سخیداد کرایه کش کوهدامنی که هنوز هم زنده است و شاید حدود نود سال عمر داشته باشد حکایت نمود. 

عین این جریان در طول سالهای جهاد علیه تجاوز شوروی تکرار شد و مجاهدین که گندم و سایر اموال دولت کمونیست و تحت الحمایه شوروی را به غنیمت میگرفتند به رانندگان رسید میدادند و دولت کمونستی که تاب مقاومت در برابر مجاهدین را نداشت مجبوراً مجرایی اموال دولتی را به رانندگان یا ترانسپورت ها بر اساس رسید دشمن شان (مجاهدین) میداد. 

در حالیکه دولت برای سرکوب نمودن قیام ها و سوق ادارهء عسکر و تطبیق اهداف متمدن سازی به پول نیاز داشت، غارت شدن خزانهء دولت سبب شد تا حکومت اقدام عاجل و جدی نموده به تعقیب والی علی احمد خان هیئات دیگری تحت ریاست احمد علی خان لودین آمر امنیت کابل که شخص مستبدی بود جانب شمال کابل اعزام نماید. احمد علی خان لودین رئیس تنظیمهء ملکی و نظامی شمال کابل با اختیارات عام و تام از طرف شاه مستقیماً عازم جبل السراج گردیده ارگ آنجا را مقر فرماندهی خود قرار داد، تا این وقت حبیب الله پول های بدست آمده از خزانهء دولت را سه قسمت مینمود. قسمت اول را به رفقای خود تفنگ، کارتوس و سایر لوازم جنگی خریداری میکرد، قسمت دوم را برای مصارف اعاشه خود و رفقا بکار میبرد و قسمت سوم را به محتاجان و مردم بیچاره منطقه تخصیص میداد. دستگیری از محتاجان و بینوایان در برابر حکام سنگدل سبب محبوبیت بیشتر حبیب الله در منطقه شده و همه او را به نیکی یاد میکردند. (١)

_________________________________
(١) نویسنده کتاب روابط خارجی افغانستان در نیمهء اول قرن بیست » مینویسد:
با وصف آنکه حبیب الله دزدی و راهگیری را اختیار نموده بود ولی او به فقرا و بیچارگان بی نهایت مهربان، سخی، فیاض و جوانمرد بود اما بر اشخاص رسمی دولت و تاجران متمزل سخت گیر و بی رحم بود. میر محمد صدیق در اثر خود « افغانستان در پنج قرن اخیر» مینویسد: حبیب الله در دزدی هایی که در کوهدامن و اطراف آن مرتکب میشد تنها اشخاص پولدار خصوصاً طبقه رشوه خوار و سود خوار ها را هدف قرار میداد و از دست برد به دارایی مردمان کم بضاعت خودداری میکرد و از همه مهمتر  اینکه به زنان احترام میگذاشت و از تعرض به ناموس اشخاص پرهیزگار بود.
 

واضح است شخصی که در پهلوی ایمان پشتوانهء مردم را نیز داشته باشد هیچ قدرتی بشری نمیتواند او را از پا اندازد. به هر حال احمد علی خان به عساکر دولت هدایت داد تا هر تعداد دزدی را که پس از گیر و گرفت علی احمد خان باقی مانده باشد هرچه زودتر دستگیر و اعدام نمایند و خودش در صدد طرح نقشهء گرفتاری حبیب الله برآمد . او در تطبیق نقشه خود آنقدر مصمم بود که تا یکماه شب و روز کار میکرد، کم میخورد و کم میخوابید ولی نقشه هایش در جهت دستگیری حبیب الله نقش بر آب شد. 

احمد علی خان دست به شدت عمل بالای مردم بیچاره زد، او دستور داد توقیف ملک محمد حسن و ملک عبدالحکیم دو تن از ملکان کلکان را صادر کرد و به تفتیش منازل مردم پرداخت. قطعات عسکری در کمال بی رحمی به تطبیق حکم احمد علی خان پرداختند ولی این شدت عمل هیچ نتیجه به بار نیاورد وی بالاخره مجبور شد تا بزرگان شمالی را دل آسا نماید و با حبیب الله از در مفاهمه پیش آید. 

احمد علی خان حدود دو هزار تن از موسفیدان منطقه را احضار و پس از استقبال و دل آسائی آنها مجلسی را دایر کرده از آنها برای حل مشکل سوقیات عسکری جانب مشرقی و موضوع حبیب الله مشوره خواست. موسفیدان در قسمت سوق عسکر تعهد سپردند تا حدود ده هزار نفر به دولت تقدیم نمایند ولی در مورد حبیب الله مشوره دادند که جز مفاهمه و مذاکره چارهء دیگری نیست. 

احمد علی خان که تحت فشار قیام های مشرقی از مرکز دستور گرفته بود تا مشکل شمالی کابل را هر چه زودتر حل کرده عساکر شمالی را به کابل اعزام دارد هیاتی از موسفیدان را برای مذاکره صلح آمیز نزد حبیب الله فرستاد و حبیب الله مفاهمه را مشروط به خلع سلاح خودش و احمد علی خان در محل ملاقات قبول نمود و منزل شاه نواز خان معروف به میرزا درباغ عارق برای مذاکره تعین شد.

احمد علی خان شاه را در جریان گذاشته اجازه این ملاقات را حاصل نمود.





Copyright Shamali.net All Rights Reserved.
Register Forgot Pass?